-
امسال،پارسال
سهشنبه 25 مهرماه سال 1391 07:31
امسال اصلا آبلیموی خونگی نگرفتیم سراغ سبزی خورشتی نرفتیم مبادا دلمون بخواد و گرفتار شیم کرفس و ذرت که دیگه پیشکش لواشک هم که قصد داشتم درست کنم نمیدونم کی نسل آلوها وراومد و تموم شد ترشی هم که پارسال این موقعها چندجورشو تهیه کرده بودم بی خیال شدم میوه خشک هم که فعلا حسش بوجود نیومده تا ببینم تکلیفم چیه تازه پارسال...
-
مشاوره
شنبه 22 مهرماه سال 1391 13:03
گاهی وقتا خیلی توصیه ها به دیگران میکنی که بدرد میخورن و راهگشان ولی وقتی نوبت به خودت میرسه اقرار میکنی که نمیشه کاری کرد منطق و درستی اگه همیشه باشه که مشکلی توی هیچ جا پیدا نمیشه. خیلی وقتا میدونیم داریم اشتباه میکنیم.داریم از وظیفه خودمون شونه خالی میکنیم ولی.... نمیدونم چرا ما آدمها اینقدر خودخواه میشیم و تازه...
-
روزمره ۱
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 12:42
برای اولین بار در عمر زندگی مشترک کیک درست کردیم.(مدیونین اگه تعجب کنین! )اونم به دستور دخترک .مطابق با چیزی که توی سریال آن شرلی دیده بود و عشق میکرد.ما هم دلو زدیم به دریا و میکسر رو دادیم دستش و نتیجه ..ای بدک نشد.البته فر روشن نموند و دیدیم فایده نداره .گذاشتیم توی مایکرو فر که طبعا کمی خشک تر شد که اونم راه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مهرماه سال 1391 20:40
وای....بوی آش رشته همسایه بغلی اومده توی خونه.دلم غش رفت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 09:01
احساس میکنم با همین یکساعتی که عقب رفتیم کلی دلهره ها و استرسها و حسهای بد منم از بین رفت یا لااقل خیلی کمتر شد. یه حال عجیب توقف و سکون و رخوت کسل کننده توی روزهای آخر تابستون منو اذیت میکرد که با نبودن خواهری در کنارم و سفر مامان و نبودن برادر نزدیک و دلسوز و لجبازیهای دخترک و صد البته کار بسیارطولانی همسری تا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 12:37
در راستای پست قبلی اینو بگم: من اصلا نمیدونستم عاشقای قورمه سبزی اینقدر زیادن!!!
-
قورمه سبزی
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 08:43
دلم برای قورمه سبزی تنگ شده.از پارسال همین روزای آخر تابستون که کلی سبزی خریدیم و عملیات پاک سازی و شستشو و خورد کردن و سرخ کردنش رو با همت فراوان مامان(صدالبته) به اضافه بسته بندی و انتقال به فریزر با صرف کلی وقت به پایان رسوندیم تا عید هر وقت اراده میکردیم درست میکردم و دو وعده ای با اشتها میخوردیم.اما بقیه اش رو...
-
کاش
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 12:56
- کاش بدونی خیلی از دقایق و ساعتها رو توی زندگیم بهم بدهکاری.دقایق و ساعتهایی که میتونست خیلی بهتر و شیرین باشه ولی نبوده - کاش بدونی وقتی قرار شد نفس کشیدن زیر یک سقف رو با هم شروع کنیم دیگه همه چیزمون مشترک میشه.دیگه قرار نیست تنهایی هم روزی خودنمایی کنه.تنهایی این نیست که جسمت توی خونه نباشه.تنهایی اینه که توی خونه...
-
نازنین خواهرم
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 08:20
اصلا نمیتونم خودمو گول بزنم و قانع کنم.نمیدونم چقدر طول بکشه عادت کنم که روی نازنینتو دیگه جلوی خودم نبینم و عطر تنت رو توی خونه خودم حس نکنم.میدونم میای و میری.۶ ماه یک بار سالی یک بار ولی دیگه اون روزها و شبهایی که با هم داشتیم تکرار نمیشن.تو یه نقش دیگه به شخصیتت اضافه شده که همه زندگیتو تحت تاثیر خودش قرار داده...
-
خواهری عزیزم
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 13:57
خواهری دیشب رسید توی خونه خودش و امروز اولین روز زندگی مشترک اونهاست چقدر جاش خالیه.پریروز کلی گریه هامو توی خونه کردم و سبک شدم بعد رفتم واسه خداحافظی اصلی و راهی کردنشون برای سفر. اینو میدونم که هیچ کس جای خالی اون و همراهی و دلسوزیشو توی زندگی من پر نمیکنه و اینا رو به همسرم هم گفتم. من فقط به آینده اون امیدوارم...
-
هواپز
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1391 11:15
از بین کسانی که اینجا میان کسی تجربه کار با فلیور ویو (هواپز برقی) رو داره ؟
-
شمارش معکوس
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 12:45
خوب دیگه روزهای باقیمونده تا عروسی خواهری به عدد ۱ رسید فردا مراسم عقد و عروسیشون برگزار میشه وای که چقدر کار هست حتی برای مراسمی که میخوای با امار پایین تر از انتظار برگزار بشه و چقدر هزینه ها بالا رفته... و من چقدر غصه دخترها و پسرهای در شرف ازدواج رو میخورم.کاش میشد از تمام مراسم اضافی فاکتور گرفت... بهرحال خواهش...
-
نتیجه مسافرت
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1391 14:00
خوب ... ما رفتیم و برگشتیم.بهمین سادگی....بهمین خوشمزگی....انگار میخوام ماکارونی بپزم البته بهمین راحتی و خوشمزگی نبود که ... بالاخره سفر زحمت داره ...خستگی داره ...گرمای در حد پختن داره...مهمتر از همه خرج داره این هوا... برای اولین بار بود که سه نفره برای بلیت دوسره کیش بالای هشتصد پیاده شدیم یکی از قسمتهای جذاب سفر...
-
سفر به کیش
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 12:01
اگه خدا بخواد چند روزی ساکن جزیره میشیم و آب و هوایی عوض میکنیم باشد که با مرخصی بنده موافقت شود. به یاری خدا...
-
سوغاتیا
دوشنبه 23 مردادماه سال 1391 10:08
البته که فرودگاه بارها را صحیح و سلامت دم در منزل تحویل دادن و بسیار خوشحال ل ل ل ل ل شدیم با دیدن سوغاتیهای قشنگمون البته بعضیاش سفارشی بود و اصلا مایل نیستم سوغاتی بشن و فعلا درحال کلنجار رفتن با خواهری هستم برای حساب و کتاب با برادرم که به نتیجه نرسیدیم و حتی کت و شلوار عالی همسر رو هم حساب نکردن و هدیه منظور...
-
اتفاق عجیب
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 11:34
خواهر و برادر از سفر برگشتن.معلومه که شکر خدا بهشون خوش گذشته.فقط طولانی بودن مسیر و دو پروازی بودن مسیر خسته شون کرده بود. یه چیز جالب! بارهای اونها و چند خانواده دیگه وقتی پرواز عوض کرده بودن به تهران نرسیده بود.دلیلشونم بزرگ بودن هواپیمای مبدا بوده.با پیگیری اونها نتیجه این شد که از طرف فرودگاه قراره بارها رو دم در...
-
شبای قدر
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 13:03
فقط اومدم بگم اگه توی این شبهای قدر دلتون شکست و اشکی گوشه چشمتون اومد نیازمندای دعا رو به خاطر داشته باشین التماس دعا
-
یک سوم
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 10:03
باورم نمیشه بهمین زودی یک سوم از این ماه پرخیر و برکت رو پشت سر گذاشتیم. خدارو شکر که میتونم روزه بگیرم. کلی کار و برنامه دارم برای روزهای آینده این ماه برای تحویل خونه که باز مبلغ ۵ میلیونی میخوان که کلید بدن تا بعدش برای کابینت و سینک و هود و بقیه چیزها اقدام کنم و تجهیز بشه.خدایا کمک! برای جشن خواهری هم باید دو سه...
-
رکورد جدید
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 12:23
رکورد جدید : ۶۶ کیلو (البته ثابت شده که نوشتم ها!)
-
مسافر
شنبه 7 مردادماه سال 1391 11:04
امروز مسافرهای ما رفتن به سمت کشوری که قراره خونه و زندگی خواهری اونجا باشه.اونها الان توی هواپیمان و چندساعت دیگه درمقصدشون خواهند بود.سفرتون بیخطر عزیزای من از صمیم قلب میخوام بهتون خوش بگذره!
-
یک چیز عجیب:
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 12:09
برادرشوهر ما علیرغم اینکه خودش خوش قیافه نیست بسیار مایله خانم زیبایی داشته باشه.یعنی زیبایی یه ملاک مهمه براش طوریکه هرچند به دنبال ازدواج نیست ولی اگه دختر زیبایی دید تغییر عقیده میده و میره سروقت این قضیه.حالا اون موردی که من بهش معرفی کردم دوست داشت قبل از اینکه قراری برای دیدن او دوتا گذاشته بشه عکس خانم رو ببینه...
-
معرف
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 13:42
خواهرمونو که شوهر دادیم رفت(البته هنوز نرفته قراره بره ولی خوب با دنیای مجردی خداحافظی کرده) حالا افتادیم روی دور برای نفربعدی... یه دخترخانمی برای برادرشوهر میخوام معرفی کنم البته فقط بنده نقش دیوار رو میخوام بازی کنم خودشون عاقل و بالغن دیگه برن همدیگر رو بشناسن خوب!
-
دیشب
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 11:14
- خیلی ممنون که با من و دخترک همراه میشی و ۳-۴ بار هی میگی نمیشه من نیام ؟ آخه کلی کار کامپیوتری دارم که باید تا شب انجام بدم و یه گردش اجباری ۲ ساعته میای به صرف شامی که بخاطر ته بندی ۲ ساعت قبل سه نفره مون توی خونه هیچکدوم بهش اشتها نداریم و البته کیفیت غذای این رستوران هم باب میل ما نیست و اصلا دلمون بستنی هم...
-
همسفر
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 14:03
ورزش میکنیم.اشتهامون کمتر از قبل شده.همون ۶۸ کیلوی ۳ ماه اخیریم و ثابت موندیم.دیگه چی....آهان... خواهری قراره بره دیار نامزدش و چند روزی اونجان.وای چقدر هزینه این سفرها زیاد شده. احتمالا خریدهایی هم برای عروسیشون داشته باشن.بلکه ما هم بی نصیب نمونیم و سوغاتی گیرمون بیاد شدیدا توی این گرمای ۵۰ درجه ای کیش هوس کردم برم...
-
جشن
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 10:50
سخت درگیرودار برنامه جشن خواهری هستیم.یه جشن شیک و با شکوه که به اصرار خانواده همسرش میخواد برگزار بشه چون خود عروس و داماد برنامه ماه عسل دارن و مایل به این جشنهای فامیلی نبودن ولی خوب چاره ای نیست و اونها میخوان این جشن رو بگیرن لذا پیدا کردن تالار یا باغ مناسب و شیک و مطابق با سلیقه مون کاری بس شاقه اونم وقتی که با...
-
چرا
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 14:02
دارم فکر میکنم مدتهاست چقدر خودم رو گرفتار اجبارها و بایدها کرده ام و به خودم و دلم بی توجه بوده ام. راستی چقدرررررر من بدهکار خودم هستم دیشب دخترکم میگفت خاک عالم بر سرم مامان! از بس نمیذارم زود بخوابی و خستگیت بره و من از یکطرف داشتم ذوق مرگ میشدم که این دختر کی این قدر بزرگ شده که عین بزرگا حرف میزنه و از یک طرف در...
-
مازیار فلاحی دمت گرم!
شنبه 3 تیرماه سال 1391 08:19
ای ول مازیار عزیز با این برنامه اخیرت جاتو بیشتر بازکردی توی دلمون حسابی دوستت داریم انصافا مازیار هم صدای گرمی و منحصر بفردی داره هم شعرهای قشنگی توی ترانه هاش اجرا میکنه و هم آهنگهای دلنوازی اونو همراهی میکنن و این یعنی آخرشهههههههه فکر کنم اینجا وقتیه که میگن:دمت گرم!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 10:56
دیدین یه وقتایی با کمی خرید وسایل نه چندان مهم چه حال خوبی به آدم دست میده؟ اصلا من عاشق خریدم
-
برگشتم
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 07:50
آخر هفته از تبریز برگشتم.شهر بسیار تمیز و مرتب و خنکی بود.هم آفتاب میتابید هم بارونهای درشت بارید سر ظهر و هم خنکای باد و رطوبت هوا خودشو بهمون نشون داد. رفتیم اسکو و کندوانی که همیشه دوشت داشتم از نزدیک ببینم که چطور مردم توی دل این کوهها زندگی میکنن.داخل یکی از همین خونه ها رفتیم.بعضی از این خونه ها رو به غرفه فروش...
-
تبریز
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 09:45
چند روزی میخوام برم به دیار آذربایجان...تبریز...تا حالا نرفته ام و یکی از آرزوهام دیدن این شهر بوده... هرچند سفرم کاریه و نمیشه روی تفریح حساب کرد ولی خوب احتمالا آخروقتهای پر از خستگی یه دورهایی توی شهر خواهیم زد... پ.ن:شیطونه میگه بازم برو سروقت تابلو فرش....این بار از مرکزش... حالا ببینیم.راستی اونجا که مرکز همه...