ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

مهمونی امشب

امشب مهمون دارم.تمام خانواده همسری یعنی خواهرها و برادرها...مدتهاست باید این مهمونی رو میدادم ولی شرایطمون هربار جور نبود تا امشب. 

اما ... حال و روز من با این سردرد و حالت تهوع طوریه که همسری دو بار تا حالا ازم پرسید: کنسل؟ 

و من با سماجت دوست ندارم  برنامه رو کنسل کنم.شاید بهتر باشه مرخصی بگیرم و خونه بمونم شاید چند ساعت بعد بهتر بشم و از پس کارها بربیام.خواهش میکنم هر چی میتونین دعا و انرژی مثبت و اینا به سمت من بفرستین.مهمونیهام همیشه خوب از کار دراومده!

زنده باد تنوع

امروز یه آزمایش خون دیگه...جوابش خیلی مهمه... 

افکارم اونقدر درهم شده بخاطرش 

دلم خیلی چیزها میخواد و همسری عجیب میفهمه تا نگاهم خیره میشه به جایی یا کلام کوتاهی بزبون میارم میفهمه که وجود تنوع چقدر لازمه در زندگی من  .این وقتها فقط بهم میگه تو هیچی ات نیست فقط تنوع دلخواهتو لازم داری!  

و چقدر راست میگه.  

و اما این تنوع میتونه یه جابجایی در چیدمان وسابل خونه باشه تا سفر به جزیره طلائی یا یه کشوری که هنوز معلومش نکردیم.

خط چشم

یادم نمیاد آخرین بار کی خط چشم کشیدم.ماه پیش ... نه مطمئنا قبل ترش بود. 

وای... یعنی دو ماه پیش .بازم نمیدونم .فکرم به جایی نمیرسه! 

بابا ناامید شدم از خودم.هرچند چشمام نیازی به خط ندارن ولی تنوع رو همیشه دوست داشتم. 

دیروز اما این خط رو کشیدم و رفتم سراغ سایه محبوب هدیه خوهرزاده که ترکیب ۴ رنگ  فوق العاده اس.یه رنگ سبز انگوری-کاهویی-فسفری داره (مدیونین این رنگ رو  به نام خودتون ثبت کنین چون از من شنیدین!) که وقتی روی پوست پخش میشه واقعا زیباس! 

یاد یه هنرپیشه قدیمی افتادم که داشتم خاطراتشو میخوندم نوشته بود وقتی بیحوصله و کسل میشم و از همه چی بدم میاد میرم سراغ لوازم آرایشم.به جون خودم برای من که جواب میده.