ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

عوارض؟!

عصر روز چهارم رژیم حالم بشدت بد شد.احساس ضعف بدن همراه با یه جوردرد داخل سر و فشاری که تا گوشهام میومد عملا از انجام کارهام منو واداشت.طوریکه مجبور شدم واسه گذران زمان کمی روی کاناپه دراز بکشم بلکه بهتر بشم.البته این بدلیل جابجا کردن منوی ناهارم با شام بود.ناهارهای من حجمش خوبه. ولی شام ها سبک در حد صبحونه است.خلاصه که مردم و زنده شدم ولی هرجور بود شامو که خوردم کمی بهتر شدم.

الانم رژیم روی زمان خوابیدنم خیلی تاثیر گذاشته.خیلی دیر خوابم میگیره.همش دل ضعفه دارم و خواب و بیداریم خیلی بیشتر از گذشته شده.

ولی اینها منو از تصمیمی که گرفتم منصرف نمیکنه. 

do you undrestand 

شروع رژیم

هم اکنون در روز پنجم رژیم بسر میبرم.البته دیروز بعد از یکساعت خواب دم غروب وقتی بیدار شدم حسابی بیحال بودم و حالتهای افت فشارو قندخون رو داشتم.هزاربار این فکر اومد توی کله ام مبادا نتونم برنامه رژیم رو اجرا کنم و کارم بکشه به سرم و بیمارستان ولی خوب از اونجا که خداوند مهربون همیشه هوامو داره تونستم به ضعفم غلبه کنم و با کمی دستکاری  در برنامه شام موفق شدم.البته 2 عدد خرما اضافه بر سازمان خوردم ولی خوب عیبی نداره .چون ترازوی خوبم داره با من همکاری میکنه و طی 4 روز رژیم بیشتر از 1 کیلو کاهش رو نشون میده. این عالیه!

حس

خیلی هنر میخواد تمام حست رو بریزی توی کلمات و واژه ها  و بخوای حرف دلتو بزنی و بتونی همون حس رو در مخاطب ایجاد کنی که اونم بفهمه چه حسی داری؟

ولی شاید یه درد دل با بیان ساده هم بتونه حست رو منتقل کنه.نمیدونم .شاید هم نه...