دشب دخترک کلاس اولیم با یادگیری حرف ن توی دفتر جمله سازیش نوشت:
مامان باردار است .
و بعد کلی هم خندید.
بماند که مدتهاست با خودم چونه میزنم و بالا پایین میکنم و سبک و سنگین و عینهو یه ترازو هی حسها و بایدها و نبایدها رو وزن میکنم و شهامت مادری دوم رو در خودم نمیبینم ولی ...
چه میشه کرد اگه خدا بخواد...
ای جانم...