عصر روز چهارم رژیم حالم بشدت بد شد.احساس ضعف بدن همراه با یه جوردرد داخل سر و فشاری که تا گوشهام میومد عملا از انجام کارهام منو واداشت.طوریکه مجبور شدم واسه گذران زمان کمی روی کاناپه دراز بکشم بلکه بهتر بشم.البته این بدلیل جابجا کردن منوی ناهارم با شام بود.ناهارهای من حجمش خوبه. ولی شام ها سبک در حد صبحونه است.خلاصه که مردم و زنده شدم ولی هرجور بود شامو که خوردم کمی بهتر شدم.
الانم رژیم روی زمان خوابیدنم خیلی تاثیر گذاشته.خیلی دیر خوابم میگیره.همش دل ضعفه دارم و خواب و بیداریم خیلی بیشتر از گذشته شده.
ولی اینها منو از تصمیمی که گرفتم منصرف نمیکنه.
do you undrestand
افرین اراده
خیلی خودت رو اذیت نکن...
حالا خیلی هم به خودت فشار نیار عزیزم.. من که تاااازه یه چیزی حدود 1 کیلو کم کردم واقعا خودمو کشتم با این وزن کمک کردنم
نمیدونم چرا یکی از دعاهای من اینه که هیچوقت مجبور به رژیم گرفتن نشم
منم میگم آممممین!