ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

پست چهارم-تفاوت ایران و خارج

 این متن طنز با ایمیل بدستم رسیده بود.نمیدونم نوشته کیه 

موضوع انشا: توافت‌های ایران و خارج

پدرم همیشه می‌گوید " این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند" البته من هم می‌خواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

ادامه مطلب ...

پست سوم - یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .

پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.

پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ……….

به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟

آخه من کم کم داره یادم می ره؟؟؟؟؟؟

 

پست دوم - واقعیت داره؟

توجه :صاحبش راضی باشه من این متنو یه جا خونده و سیو کرده بودم.شمام بخونین و قضاوت کنین: 

باز هم بیچاره مردها 

دخترها و پسرها چگونه نیمرو درست می کنند؟

 

دخترها :

 

توی ماهیتابه روغن می ریزند

اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن می کنند

تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه می ریزن

چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

 

پسرها :

ادامه مطلب ...