ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

روزهای بهار

روزهایی رو دارم طی میکنم که تفاوتش علاوه بر ارتباطش با تقویم سال 92 و بهاری بودن ، حضور خواهری عزیزمه که هر لحظه شو دارم با تمام وجودم می بلعم و حس میکنم . البته روزهای باقیمانده  با حضور همسرش که ایشالله نیمه شب به ایران میرسه ومشغول دیدوبازدیدها و مهمونیهای موسوم به پاگشاس  صرف میشه

 عیدامسال خالی از سفر بوده تا حالا و یه رنگ و بوی دیگه داره

آدم هم دوست داره استراحتی بکنه و هم دغدغه و محدودیت زمان خواب شب و بیدار شدن صبح زود رو فراموش کنه و هم دوست داره چند روز تعطیلی رو با مرخصی بهم بچسبونه و بزنه به جاده و ...

یه تفاوت قشنگ رو با روزای عادیش لمس کنه

البته توی کفه های ترازو این دومی بیشتر میچربه.تا خدا چه خواهد!

 

تحویل امسال

قصد داشتم تحویل امسال برخلاف عقیده ام که عید رو از دورهفت سین خونه خودم شروع کنیم بخاطر نبودن خواهرکم پیش مامان باشم.برادرم از شب قبل اومده بود و خوشبختانه خواهری هم توی دل آسمونا بود و درحال اومدن به میهن.

همسری سخت درگیر کار شرکت بود و انتقال مبالغ عیدی و حقوق کارگرا و حتی در ساعات پایانی سال بخودش استراحت نداده بود تا حقی بر گردنش نمونه(حالا حق من یعنوان همسر که اصلا برای عید چه کرده ایم و چیزی لازم هست یا نه و .... بخاطر اطمینانی که ایشون به مدیریت بنده دارن و ماشین در ایام اخیر کاملا دراختیارم بوده و مبلغ هنگفت در کارت بانکی دردست من که جای هیچگونه انتقاد و نعوذبا... اعتراضی باقی نمونه و  حق این دخترک مظلوم که انصافا با پدر همکاری میکنه منظورم نیست ها.خیالبتون راحت همه به حقشون رسیدن )خواهشا ما رو فاکتور بگیرین تا بعد بگم

خلاصه کارهای ناتموم خونه تعیین تکلیف شدن و کمی بخودمون رسیدیم و لباس نو و مرتب پوشیدیم و همسری اعلام کرد که منزل مامان من برای تحویل سال نمیان وبعدش میریم برای صرف ناهار و عیددیدنی ... منم دیگه با حضور برادرم کنار مامان داشتم سرد میشدم از رفتن و تنها گذاشتن همسر که برادرم زنگ زد و پرسید میایین؟ و همسر اعلام کرد که نه!

40 دقیقه ای مونده بود تا تحویل سال.البته قبلش همسری گفت باشه بریم منزل مامانت ولی به برادرم نگفتیم.از اونجایی که همسر ما یهو تصمیم میگیره همیشه و دقیقه نود هم اجرا میکنه اصرار کرد به رفتن و ما هم با سرعت نور رفتیم به منزل مامان و یکی دو دقیقه به تحویل سال رسیدیم.

امسال اصلا وقت نکردم ریز به ریز دعا کنم.امسال وقت نشد چند بار بخونم حول حالنا...امسال همه چیز یهو شروع شد.شاید اینجوری بهتر بود.من همیشه راضیم به اتفاقی که می افته ولی خودم نقشی در اون ندارم و مصلحتش رو بدست معبودم میدونم

خدایا توی سال جدید همه رو به خودت میسپارم که خودت بینایی و شنوایی و توانایی بر همه چیز

خدایا همه کارها و خواسته های ما بدست قدرتمند توست.گره های بسته رو با قدرت و درایت و مهربونی خودت باز کن.ما رو بحال خودمون رها نکن.خودت به ما بینایی و دانایی بده که گرفتار نشیم و مسائل و مشکلات رو در خودمون حل کنیم

خدایا ما فقط خودتو داریم.تنهامون نذار!