ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

حال

دلم براش می سوزه. 

مجرد که بود و با خانواده اش زندگی میکرد همش توی گذشته بودن و یادآوری خاطرات قبل خانواده زیرگوشش بود و اسم کسانی که او ن اصلا نمیشناختشون.اینجوری روزگارش میگذشت.

متاهل که شد شوهر همه زندگیش کار بود و کار و پول و اندوختن سرمایه و سرعت و ... و اصلا فرصتی نبود از داشته ها و دستاوردها استفاده ای بشه و وقتی برای هم نداشتن.بعبارتی زندگیش شد برای آینده.

بیچاره این زن که همش قربانی گذشته و درانتظار آینده است و معنای حال رو هیچوقت نمی فهمه.

نظرات 1 + ارسال نظر
ری را دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ب.ظ http://http:/narenjestaan.persianblog.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد