ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

حال و احوال ما

خوب به اطلاعتون برسونم اون پست قبل قبلیه بود که نوشتم اوضاع روحیم خوب نیست و قاطی کرده بودم الان شکر خدا خوبم.اوضاع تحت کنترله الان.  

این قانون که برای خودم دارم و میتونم هر از گاهی دور و برم رو چک کنم که با اونچه باید، چقدر فاصله هست مثل این می مونه که میتونم اختیار اموری رو به کنترل خودم دربیارم واین یعنی تسلط و عدم تسلیم به شرایط مگه اینکه واقعا شرایط جاری بهترین باشه که با فکر و دلیل موجه بپذیرم. 

در حال حاضر مسئولیت دارم شدییییییییید تا مامان بیاد .

مامان سفر مکه است و وسط همین هفته ایشالله برمیگرده 

هم برنامه مهمونی و بازدید  رو داریم و هم برنامه مهم نامزدی خواهر کوچیکه (اگه خدای بزرگ باز هم هوای ما رو داشته باشه و به بهترین شکل برگزار بشه) 

********************************* 

پریشب زیتون پرورده ای درست کردم توپپپپپپپپپپپپپپ.عالی دراومد.دیروز با ماهی تست شده سرو کردیم مشکل پسندها خوششون اومده بود و ظرف روی میز خالی شد. 

********************************* 

از مهمونی هفته قبل کلی میوه اضافه اومده بود.مقادیر قابل توجهی به منزل مادرشوهر ارسال شد باز هم ۲ جعبه کیوی مونده بود بسرم زد ترشی کنم خواهری پیشنهاد خشک کردن داد و منم بدم نیومد و انجام شد. 

******************************* 

دیدین یه وقتایی مجبورین به حکم اجبار با بعضیا رفت و آمد کنین که اگه دست خودتون باشه عمرا براشون وقت بذارین؟منم از این رفت و آمدهای مزخرف دارم.شاید نسل جدید (بچه های ما)که براحتی از الان هر چیزی رو نمیپذیرن تغییر توی این قانونها بدن.البته اگه افراط نکن خوبه

نظرات 2 + ارسال نظر
سیندخت شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:10 ب.ظ

خب جای مامان خانومی خالی نباشه... به سلامتیشون باشه ایشالا...
به به زیتون پرورده هوووووووووم کدبانو...
عاشق کیوی خشکم! نوش جونتون

بانو شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ http://heartplays.persianblog.ir/

ایشالله به سلامتی مامانت برگرده...
من نمی تونم طعم زیتون و زیتون پرورده رو دوست داشته باشم.. اصلا نمی تونم باهاش کنار بیام..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد