امروز اینجا داره یه بارون خوشگل می باره و اصلا خیالمون نیست که :
- دیروز یه موکت شستیم و انداختیم روی بند(آی ننه کمرم!!!!) *
- همسری هم گفته بود حوله روبدوشامبریشو بشورم شستم و چلوندم و پهن کردم رو طناب(بازم آی ننه!) **
و این دو تیکه ناقابل شرشر داره ازشون آب میاد و موندم کجا خشکشون کنم.... ولی خدا روشکر واسه این هوای پاک و سالم و بدون ویروس و آلودگی
از ماموریت برگشتم.دخترک هم دووم آورده پیش مامانم و چندباری که سراغمو گرفته بهترین دروغ ممکن رو بهش گفتن:اداره ام
بچه ام دیروز میگفت مامان تو اصلا اداره نرو کار نکن بمون توی خونه پیشم!
* و**: اولی رو کارگر برام شست خواهر و دومی رو هم ماشین عزیز لباسشویی .نگران نباش!
من بیشتر وبلاگ هایی که خاطرات روزانه را مینویسن خوشم میاد. خونه تکونیه؟