ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

دماغ سوخته

باورم نمیشه از تمیز شدن خونه اینقدر خوشحال و سبک باشم.حالا فکر نکنین چه خبر بوده و حتما غیرقابل تحمل بوده.خیلی خونه ها رو دیدم در اون حال ریخت و پاش اندک هم مهمون دعوت میکنن و براشون فرقی هم نداره .اما چیکار کنم من زیادی حساسم به نظم و ترتیب توی خونه در همه حال.

کارگرهای سری قبل هم رفته بودن روستاشون زردآلو چینی.خلاصه که سراسر جمعه عزیز به این کار گذشت و بنده خودمو خفه کردم تا 12 شب.اونوقت دیروز قبل از ظهر بهم زنگ زدن چون داریم دوباره میریم روستامون گفتیم بیائیم واسه خونه شما بعد بریم.

همچین دماغم سوخت بخدا!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
سیندخت چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ

خسته نباشی خانوم تمیز و پاکیزه و حساس و منظم

سیندخت دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ق.ظ

خصوصی...خانومی من رمز نداشتم نتونستم برای پست بالا نظر بذارم...
دقیقا می فهممت...دقیقا اینطور بر خوردارو درک میکنم...چرا اینجورن؟ مامان بابای من کلی خوشحال میشن اگه ما بریم بیرون و بگردیم و رستوران بریم و اینا اما خانواده شوهر...هی هی هی

Bardia دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ http://jojowrite.blogfa.com

سلام
انسان باید گاهی به خودش زحمت بده
نباید تا این حد به کسی متکی باشه
اگه بعضی چیزا مثل همین تمیز کردن رو چند وقت انجام ندی یادت میره چطور انجامش بدی
خسته نباشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد