ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

ما به هم محتاجیم

تا می توانید لبخند بزنید

البته که مهمه برام اینجا داره خاک میخوره...ولی حس نوشتن از موضوعاتی که این روزها سخت منو بخود مشغول کرده و همش بهشون فکر میکنم رو ندارم. 

دیگه کار بجایی رسیده که پشت شونه هام از خستگی داره میسوزه 

بسیار هوای جزیره رو کردم. 

نمیومدم بنویسم سنگین تر بودم

نظرات 6 + ارسال نظر
شیلا مامان رومینا چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:09 ق.ظ http://godscourtyard.blogfa.com

خیر باشه آرامیس جان نبینم خسته باشی عزیزم. البته با فشارهایی که این روزها روی دوش همه هست خستگی یه چیز طبیعی هست نیاز به یکم استراحت داری

ممنونم عزیزم.آره...دارم به یه سفر فکر میکنم

گلابتون بانو چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

گاهی پیش میاد آدم حوصله نوشتن نداشته باشه! انشاالله خیر باشه.

همیشه خیر همراهت باشه عزیزم.تردید چیز بدیه و وقتی فکرت بیشتر از اونچه باید کار کنه و حساب خیلی چیزا رو بکنی تصمیم بزرگت سخت تر خواهد شد

هلیا چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:49 ب.ظ

راستش چی بگم از اول هم همین بود البته نه تا این حد .میدونی بعضی ادمها طوری بزرگ شدن که فقط خودشون رو ببینن بدبختانه قانون و عرف و فرهنگ ما هم کمکشون میکنههمسر منم یکی از همونها وقتی هم پای بچه درمیونه خیلی نمیشه کاری کرد

هلیا جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:42 ب.ظ

بیا بنویس خانمی هرچند کوتاه و مختصر

سعی میکنم

شیلا مامان رومینا چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:58 ب.ظ http://godscourtyard.blogfa.com

اون نقاشی کنار صفحه عکس خودت هست؟

نه عزیزم.من به اون خوشگلی نیستم.البته خواهرکم منو هم کشیده ولی نهایی شده شو برام نفرستاده تا روزهای آینده که میاد.یه کار تخیلیه اولین کارش بدون کلاس و استاد.

آلما یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:34 ق.ظ http://almaa.blogsky.com

امیدوارم چیزایی که فکرتو مشغول کرده خیر باشه و به خوبی طی شه

مرسی عزیزم.خیرن خداروشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد