وقتی بهش گفتم برنامه ای برای دکترا داری یا نه؟ با یه حرص عجیب گفت :نه
پرسیدم چرا؟فکر میکردم چون تازگیها همسرش مخالف برنامه های کاریش شده و تدریس رو کنار گذاشته و خونه نشینی اختیار کرده از دستش عصبانیه...
شب بعد از شام وقتی اتفاقا همسرم همین سوالو ازش پرسید شروع کرد به درد دل که شما مثل برادرم هستین ولی تمام مقاطع تحصیلی من بعد از ازدواج زودهنگامم از دیپلم و پیش دانشگاهی و کارشناسی و ارشد و تدریس همه و همه به خواسته شوهرم بوده و چون خودش میخواسته به بهترین حالت منو ساپورت کرده و با وجود مشکلات و محدودیتهای زیاد و انتقال به شهر دیگه و مسائل مادی و بچه داری و ... بهترین مشوق من بوده و منم تمام تلاشم رو کردم...
و من میدونم الانم اون بهش اجازه فعالیت اجتماعی نمیده
نمیدونم اسم این عمل چی هست و چرا یک مرد امروزی به خودش اجازه میده تمام روح و روان و فکر و ذهن همنوع خودش رو دراختیار بگیره...من و همسرم حق رو به این زن دادیم که تا چندوقت پیش قصد جدایی داشت!
سلام
ممنون که به من سر میزنی
پستهار رمز دارم هم فقط کمی از روزمره گیهاست مینویسم که یادم نره :)
همراهی وقتی حالت دستوری بگیره این مدلیه..این کار بکن..این کار رو نکن و...